خانوم جون بیا پایین زبونم لال میفتی طوریت میشه .
نه چیزی نمیشه آقا غلام مواظبم .
آخه خانوم اون شاخه ها خشکه یه وقت میشکنه .
نه نمیشکنه .
آقا غلام بدو بدو به سمت عمارت رفت و با صدای بلند فریاد زد
آقا آقا
ادامه داستان در ادامه مطلب
وبلاگ رسمی خلیل ابراهیمی منبع
درباره این سایت